تو بین اون همه گل شقایق چی کار می کردی؟

     دیروز بعد از ناهار به آرش2 ایمیل زدم و هم تشکر کردم و هم آدرسی که اونجا آپلود کرده بودم رو دادم. چت روم رو هم باز کرده بودم. درست وقتی می خواستم برم، خودش اومد توی روم. تا سلام داد من که قصد رفتن داشتم و حوصله توضیح دادن که چه عجله ای به رفتن دارم، نداشتم فوری بستم. وگفتم لابد فکر می کنه مثل اون دفعه که تا اومده بود من رفتم شده. گمونم بعد از شام بود که ایمیلی که فرستاد رو خوندم. کوتاه بود و بعد سلام نوشته بود مزاحم نشم! و نظرش رو در مورد اسم خواننده نوشت و سر آخر موفق باشی. شصتم خبردار شد که بابت همون قضیه ناراحت شده. با این وجود عکس گل هم همراه نامه فرستاده بود.

     حسی که از خوندن اون ایمیل بهم دست داد من رو به هم ریخت. رفتم روم و به بهونه دانلود و چک کردن چه و چه و غیره یه ساعتی منتظرش بودم ولی نیومد دی سی کردم و روی آفلاین پنجره های روی صفحه رو خودم. بد جور حالم گرفته بود. یه بار دیگه رفتم روم و دیدم هست و چقدر خوشهال شدم. دوباره با محبت سلام کرد و گفت چرا ظهرتحویل نگرفتیمون و من هم دروغکی اظهار بی اطلاعی کردم و رفع کدورت شد. تا ساعت یک روم بودیم. یه جاهای صحبتش حس کردم چقدر آدم های دور و برش رو می تونه خوب درک کنه! و همچنین فهمیدم دو تا عکس برام فرساده بود که یکیش که اون رو بیشتر دوست داشت توی ایمیلم باز نشده بود. همونجا برام فرستاد. عکس فوق العاده و به قول خودش و واقعا رویائیی بود. گفت من رو اون دخترتوی عکس می بینه! گفتم من هم می گردم عکست رو پیدا می کنم چی خیال کردی! گفت بعدش برام بفرست تا ببینم من برای تو چه شکلیم. باشه؟ گفتم باشه.

     امروز ساعت ها توی نت گشتم ولی پیدا نکردم تصویری که بتونه گویای تصور من از اون باشه! بعدش هم نشستم بخش اول کتاب "ماجرای غم انگیز روشنفکری در ایران رو تموم کردم و یه دور از اول، جاهایی که خط کشیده بودم بازخوانی کردم.

     حالا هم می خوام برم حموم. 

 

     قرار بود ادامه پست قبلی رو توی این پست بنویسم ولی الان حسش نیست. برم حموم.  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد