امروز جائی میخوندم
"اصولا بین 90 ثانیه تا 4 دقیقه بیشتر طول نمی کشه که قلبا حس کنیم که از یکی خوشمون می یاد یا نه ؟
در این مدت زمان کوتاه نتیجه این است که:
55 درصد حرکات یکنفر باعث جذب یا فرار ما میشه.
38 درصد، تن صدا و سرعت حرف زدن.
و7 درصد محتوای صحبت ها می تونه تأثیر مثبت یا منفی بگذاره."
ولی نکته اینجاست که در ارتباطات اینترنتی محتوای صحبت میتونه نقش بیشتری داشته باشه. و این یکی از مزایای ازتباطات نتیه.
یه بار از لیست وبلاگ های به روز شده ی یه سروری وارد یه وبلاگی شدم. پست آخرش رو خوندم. عالی بود. موسیقی متنش هم ترانه ی قشنگی از قمیشی که من نشنیده بودم و حس نزدیکی داشت. سیوش کردم. براش کامنت هم گذاشتم و آنچه به دلم نشسته بود رو گفتم. اون هم به آدرسی که براش گذاشته بودم سر زد ولی کامنتی نذاشت. تو پیوندهای روزانم لینکش کردم. بقیه پست هاش هم خوندم در مجموع هشت پست توی اون بلاگ بود. واااااااااای چهارمی و ششمیش انگار به ترتیب از زبون محمد و من بود. اون موقع زمان زیادی از جدائیمون نمی گذشت. اون ترانه قمیشی هم حال وهوای ما رو داشت. بگم چند بار اون دو تا پست رو خوندم و چقدربه جای هردومون گریه کردم! (قربون اشکای محمدم برم) جالب اینجا بود که روی آفلاین هم موزیک پخش میشد.!!! بگم چند باربه یاد محمدم گوش دادمش و زمزمش کردم و اشک ریختم. چند روز بعد دیدم بلاگش رو حذف کرده. من لینکش رو گذاشتم بمونه با وجودی که وقتی واردش میشدم میگفت وبلاگی با این آدرس وجود نداره. گذاشتم بمونه که فراموش نکنم. دلم خوش بود که سیوش کردم. امروز باز نسخه ای که ذخیره کرده بودم رو باز کردم ولی دیگه موزیک پخش نشد و این قضیه برای من یه آیته!! چون هیچ بلاگی که موزیکش با یه کد از یه جای دیگه پخش می شه توی حالت آفلاین موزیک نداره!
الان که اومدم آپ کنم محمد آنلاینه... اما من هنوووووز روشن نشدم...... الان عکسش رو هم عوض کرد. محمدم برات شادی، صداقت، پاکی و عشق رو آرزو دارم. با تمام وجوووود.
فردا احتمالا یه مطلبی رو راجع به "آدم هایی که وارد زندگیمون میشن" واسه آرش2 می فرستم.
بابت خلوت دیشبمون متشکرم. بابت خواسته هام ازت، بابت دردهام، بابت زندگی ازت متشکرم.
امروز روز دوم بود. میگم بود چون داره به پایان میرسه! ...
خیلی خالی ام. کم دارم. کم هستم. وای از فاصله ای که بین من و انسانیته! و وای از فاصله ای که کوتاه نشه! باید فکری برای خودم کنم! زمان زیادی ندارم! باید فکر کنم!
دیشب قبل از خواب گریه م گرفت. اون بخش از دعای حسین (ع) رو خوندم... خوندم مثل یک کاشف...
دیروز آرش۲ توی روم بهم گفت که اون موزیک ها رو به خاطر من توی بلاگش گذاشته! چون یه بار بهش گفته بودم "امروزخیلی دلم یه موسیقی بیکلام تاپ میخواست." امروز هم با یه اسم مستعار رفتم روم و دیدم داره دنبالم میگرده! بیشترازیک ساعت حرافی کردیم. فهمیدم داره دکترای تخصصی میگیره ولی دلش نمیخواست بگه چه رشته ای! خیلی جنس دلبستگیش رو به خودم نمی فهمم و سعی می کنم مشکلاتم یاد نره و حواسم باشه که نباید دلبسته شم! البته باید اولین حرفایی که بینمون رد و بدل شد رو هم یادم نره. یعنی درست قبل از اینکه آدرس اون یکی بلاگم رو بش بدم.
امروز بعد از مدتها باز با صالح همکلام شدم. یکم از افتخاراتی که طی این مدت نصیبش شده گفت. باز هم وسط حرف رئیسش صداش کرد! آخرش وقتی بهش گفتم "به امید دیدار" دلی شد!
محمدم شاد به نظر نمیاد! براش آرزوی شادی دارم! با تمام وجود! با تمام وجود! با تمام وجود! دارم ازیادش گریه میکنم! محمدم! محمدم! محمدم!!
الان رفتم و بخش دیگه ی حرفهای کورش از اون زمان که لندن بود رو خوندم. اون همیشه تاثیر خاصی روی من میذاره. حرفاش قابل تعمقه اما من الان نسبت به هر چیزی که می کِشَدم دافعه ای به سمت مخالف دارم گویا کاری دارم که باید قبل از هر چیز انجام بدم.